عشق حقیقی

یه جایی واسه تنهائیام

عشق حقیقی

یه جایی واسه تنهائیام

عشق یعنی...

عشـق یعنـی هـمون سـلام اول

عـشق یعنـی مـایه قـوت قـلـب

عشق یعنی انفجار احساسات

عشق یعنی کم کردن فاصله ها

عشق یعنی کلید یک رابطه ای محکم

عشق یعنی در موفقیت هم شریک بودن

عشق یعنی کاری کنی که راحت پیدات کنه

عشق یعنی مثل اشرف زاده ها باهاش رفتار کنی

عشق یعنی کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه

عشق یعنی وقتی باهاش قرار داری به خودت برسی

عشق یعنی یک عالمه حرف رو با یه اشاره گفتن

عشق یعنی هولش بدی تو یک مسیر درست

عشق یعنی یه بازی که تمومی نداره

عشق یعنی از هیکلش تعریف کنی

عشق یعنی من وتو ما میشویم

عشق یعنی حرفشو باور کنی

                                      عشـق یـعنی جادوش کنی  

 

   

 

گفتند محـبّت را از که آموختی  

گفت از کودکی که خورشید را سیاه میکشید تا پدرش زیر آفتاب نسوزد...! 

     

         *.*.*  متن زیبای بالا از دوست گلم مهدی عزیز *.*.*

هوایه ابری...

زیبا !
هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا
 
زیبا !
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو می چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را
با من بگرد
 


یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد
  


زیبا !
آن گونه عاشقم که حرمت مجنون را
احساس می کنم
آن گونه عاشقم که نیستان را "
یکجا هوای زمزمه دارم "
آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است
 
زیبا !
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم
 
 

زیبا !
کنار حوصله ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره ی عشق
بنشان مرا به منظره ی باران
بنشان مرا به منظره ی رویش
من سبز می شوم 


 

زیبا !
ستاره های کلامت را
در لحظه های ساکت عاشق
بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم
بر حول این مدار
 
زیبا !
تمام حرف دلم این است
من عشق را به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا 

 

شب عروسیه ...!!

 سلام دوستان گلم 

امیدوارم حالتون خوب باشه و  ... 

امروز یه مطلب زیبا دیدم گفتم شما هم بخونیدش ضرر نمیکنید باره اول که دیدمش حسه عجیبی داشتم

من که هربار میخونمش برام تازگی داره  ... 

     ۵ مین وقت بذارید بخونیدش 

ادامه مطلب ...

امشب میخوام...

می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم ...

هر وقت دلم هوای تو را کرد .. عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند ..

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم ..

که هر وقت دلم برایت تنگ شد ..در دایره حضورش تو را به من نشان دهد ..


می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم ..

که هروقت امواج پر تلاطم بادها ..

          خواستند قایق احساس مرا بشکنند ..                             دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد ...    

 

    

عشقی که اسیر هوس نباشد ...!

توقع زیادی نیست.....
خواستن امنیت آغوش تو...
و عشقی که..اسیر هوس نباشد....
***
میدانی که تا چه اندازه از دود خاکستری سیگار بیزارم....
اما...
هرگز نفهمیدی چرا گاهی فقط پُکی به سیگار افروخته ی تو میزدم...
***
برای "تظاهر"به دلبستگی دیگر بهانه ای ندارم!
چقدر غریب و مبهم.....
چه حس مشکوکی !!!
من و او دیگر"ما" نیستیم... و من حتی دلتنگش نمی شوم
انگار تمام آن روزها کابوس شکنجه ای مزمن برای روح بی قرار و سر کش من بود
مثل پرنده ای فراری از قفس
احساس رهایی می کنم
***
این روزها دچار سر گیجه ام!
تلخ تر از تلخ!
زود می رنجم!انگار گمشده ام!حتی گاهی می ترسم !!!
چه اعتراف بدی!
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده! دلم هوای سردی غربت دارد...