عشق حقیقی

یه جایی واسه تنهائیام

عشق حقیقی

یه جایی واسه تنهائیام

مریضم...

 من دیگر خواب نمی‌بینم
من دیگر سیگار نمی‌کشم
من دیگر حتی پیشینه‌ای ندارم
من بدون تو کثیفم
من بدون تو زشتم
مثل طفلی یتیم در پرورشگاه
من دیگر میلی ندارم به زندگی کردن
زندگی من متوقف می‌شود وقتی تو می‌روی
من دیگر زندگی ندارم
و حتی تخت من به گاراژ منتقل می‌شود
وقتی که تو می‌روی از آن
من بیمارم
کاملاً بیمار
مثل وقتی که شب‌ها مادرم خارج می‌شد
و مرا با ناامیدی‌هایم تنها می‌گذاشت
من مریضم
واقعاً مریض
من می‌آیم، هرگز نمی‌دانم چه وقت
تو می‌روی، هرگز نمی‌دانم کجا
و به زودی دو سال می‌گذرد
که تو رفتی
من سرگردان توام
من خسته ام، من فرسوده‌ام،
از وانمود کردن به اینکه خوشحالم
وقتی که آنها اینجا هستند
من همه‌ی شب می‌نوشم
و هر ویسکی برای من مزه یکسانی دارد
و هر قایقی برای من پرچم تو را حمل می‌کند
من دیگر نمی‌دانم کجا بروم، تو همه جا هستی
من بیمارم
کاملاً بیمار
من خونم را درون بدن تو می‌ریزم
و من مثل یک پرنده‌ی مرده هستم
وقتی تو، تو در خوابی
من مریضم
کاملاً مریض
تو همه آوازهای مرا تمام کردی
تو خالی کردی همه کلمات مرا
با اینحال من استعداد داشتم
قبل از زندگی با تو.
این عشق مرا می‌کشد
اگر آن ادامه پیدا کند،
من با خودم کنار رادیو خلوت خواهم کرد
مثل یک بچه‌ی ابله
در حال گوش دادن به صدایی که خواهد خواند:
من مریضم  

 واقعاً مریض... 

 

تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com 

گفتی عاشقمی٬
می گفتم دوستت دارم.
گفتی اگه یه روز نبینمت می میرم٬
گفتم من فقط ناراحت می شم.
گفتی من به جز تو به کسی فکر نمی کنم٬
گفتم من اتفاقا به خیلی ها فکر می کنم!
گفتی تا ابد توو قلب منی٬
گفتم فعلا توو قلبم جا داری.
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم٬
گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه من فقط دلم می خواد طرفو خفه کنم.
گفتی …
گفتم … حالا فکر کردی فرق ما ایناس؟
نه! فرق من اینه که تو دروغ می گفتی و من راست می گفتم . . .


 

تنهایی ...

دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام... 

 

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم ...

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا.... در تنهایی تنها با خاطرات تو زندگی میکنم . . . 

 

 

آرزوی من اینست 

از سفر نگویی تو 

¤

تو هم آرزویی کن 

اوج آرزویی تو 

¤

آرزوی من اینست
مثل لیلی و مجنون 

¤¤

پیروی کنیم از عشق
این جنون بی قانون 

¤¤

آرزوی من اینست
زیر سقف این دنیا 

¤¤¤

من برای تو باشم
تو برای من تنها
 ¤¤¤

 

 

از وقتی که رفتی چشمهایم
همانند یک کودک بچه خودشان را خیس می کنند!!
یادت هست وقتی در آغوشم بودی و چشمانم خیس می شدند میپرسیدی چرا؟ و من تنها آرام آرام گریه میکردم ، گریه هایی برای روزهای نبودنت...  

شاید یه کسی شبها برای اینکه خوابتو ببینه به خدا التماس میکنه!!

شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میزنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه!!

مطمِئن باش یکی شبها بخاطر تو تو دریایی از اشک میخوابه!! ولی تو اونو نمیبینی؟؟ شایدم هیچ وقت نبینی ... 

 

 

از دوریت غمگینم ...

 

دلم برای تو تنگ است و در نبود تو، حضور من امنیتی برای خود از

شور احساس نمیبیند!

آه... که دلم بهانه اولین دیدار را میکند، اولین نگاه و اولین کلام؛

آری، اگر بخواهم شرح کننده وجودت باشم، آنقدر از دوریت غمگینم

و آنقدر منتظر وجود ورودت هستم که زمانه از آه سوزان من سودائی

میکند

صدای جانسوزم را بشنو! که از ته قلب صدایت میکند و از صمیم دل

دوستت دارد

بیا و ببین چقدر عاشقم و چقدر خواهان تو!

چون میدانم آنچه میماند "عشق" است و آنچه میگذرد "عمر"!

پس بیا و ببین که چقدر عاشقم حتی اگر با شلاق جدائی تنبیهم کنی

چون میدانم بی تو برایم امنیت نیست!!!

ای آرام بخش وجودم! بیا و باورکن چشمانم فقط تورا میبیند و دلم فقط

بهانه تورا میگیرد و من عاشق فقط دلم به نگاه تو خوش است؛

...حتی اگر مستانه ترین چشمها را مقابل دیدگانم خمار کنند من فقط

ناز چشمان تورا میخواهم

با تمام وجودم نام تورا میبرم و با تمام احساسم برایت مینویسم که ...

.... دوستت دارم!!