عشق حقیقی

یه جایی واسه تنهائیام

عشق حقیقی

یه جایی واسه تنهائیام

خسته خسته خسته !!!

تاب ماندن ندارم ؛
نای رفتن ندارم ؛
پای دویدن ندارم ؛
جرات دل کندن ندارم ؛
قدرت ایستادن ندارم ؛
شهامت گفتن ندارم ؛
رشادت جنگیدن ندارم ؛
زبان حرف زدن ندارم ؛
قلم نوشتن ندارم و
چاره ای جز صبر ندارم ؛
صبری بلند ،
صبری جانکاه ،
صبری پر درد ،
صبری بی انتها ،
صبری که هیچ تاریخ انتقضایی ندارد ؛
به جز ...
کاش می توانستم :
کاش می توانستم :
در نقطه ای دور ،
به دور از چشم تمامی نامحرمان ،
به دور از گوش تمامی نامهربانان ،
به دور از دست همه نارفیقان ،
فریاد بزنم :
فریادی بلند ،
فریادی از ته دل ،
فریادی از عمق وجود ،
فریادی با تمام توان ،
فریادی با چشمان خیس ،
فریادی که جز خودم و خدا مستمعی نداشته باشد ؟
فریادی که ف ر ی ا د باشد ،
ولی افسوس !!!
ولی افسوس !!!
افسوس و صد افسوس !!!
که هیچ وقت هیچ چیز سر جای خود نیست ؛
هیچ وقت هیچ کس کنار یار خود نیست ؛
هیچ وقت هیچ علتی بدون معلول نیست ؛
و هیچ وقت درد دلی را پایانی نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد