کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!
ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!
و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!
کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!
جالبه
سلام دوست عزیز
اینجا چقدر غم داره مثل صد سال تنهایی من...
نه اینکه غم رو دوست داشته باشم اما چون غم منو دوست داره باهاش کنار اومدم به منم سر بزن ...
زیبا بود هم نوشته هات هم عکسات
سلام ...
خیلی با حال بود خوشم آمد بازم بیا دوست دارم نظرات قشنگتو بخونم
مرسی که خبرم کردی
سلام عزیزمممممممممممم
خوبی؟
خیلی قشنگ بود
مرسی خبرم کردی
سلام عزیزم وبلاگت حرف نداره دوست دارم
سلام امین جون
خیلی مخصلم
شرمندم ه بهت سر نزدم
چند روزی در گیر کلاسهای دانشگاه هستم
شرمندم!
رفیق روزهای خوب
رفیق خوب روزها
برقرار باشی و سبز!
سلام عالیه وبت بهم سربزن...
سلام...
وبت کامنت یا همون قسمت نظردهی نداره میشه راهنمایی کنی
سلام ...دستت درد نکنه ... زحمت کشیدی ... واقعا قشنگه .... جایه خوبی درست کردی واسه دل تنها و پر غم یه در مونده
سلام...
ممنون از نظرت مهدی جان...اینجا متعلق به شماست
دیده بگشا بر ستم ، دراین فریبستان، علی
شمع شبهای دژم ، ماه غریبستان، علی، علی
عیدت مبارک